تاریخ ارسال : 1401/07/24
در این مقاله تحلیلی از قسمت اول فیلم جنگ ستارگان را میخوانید.
قسمت اول فیلم جنگ ستارگان: تهدید شبح
اگر این اولین فیلم «جنگ ستارگان» بود، «تهدید شبح» به عنوان یک موفقیت رویایی مورد ستایش قرار می گرفت. اما این چهارمین فیلم از مجموعه معروف است و فکر می کنیم که قلمرو را می شناسیم. بسیاری از بررسیهای اولیه بیرحمانه بودهاند، به تصاویر بصری توجه میکنند و متعجب میشوند که چرا شخصیتها بهتر توسعه نیافتهاند. چقدر زود به شگفتی ها عادت می کنیم. من به یاد داستان اسحاق آسیموف "شب" افتادم، درباره سیاره ای که ستارگان تنها یک بار در هزار سال در آن قابل مشاهده بودند. این منظره آنقدر شگفت انگیز بود که مردان را دیوانه کرد. ما که هر شب میتوانیم ستارهها را ببینیم، نگاهی بیسابقه به کیهان میاندازیم و سپس دوباره به سرعت پایین میرویم و به دنبال ملکه شیری میگردیم.
فیلم خارجی و سریال خارجی را میتوانید از سایت فیلم نماوا تماشا کنید.
«جنگ ستارگان: اپیزود اول - تهدید شبح»، اگر عنوان کامل آن را ذکر کنیم، یک دستاورد شگفتانگیز در فیلمسازی تخیلی است. اگر برخی از شخصیتها جذابیت کمتری داشته باشند، شاید این امر اجتنابناپذیر باشد: این اولین داستان در گاهشماری است و باید شخصیتهایی را تنظیم کند که (از قبل میدانیم) با گذشت زمان جذابتر میشوند. در اینجا ابتدا Obi-Wan Kenobi، Anakin Skywalker، Yoda و R2-D2 و C-3PO را می بینیم. آناکین در اپیزود اول فقط یک بچه با چهره تازه است. در IV، V و VI، او تبدیل به دارث ویدر شده است.
در نماوا، فیلم ایرانی، برنامه کودک نیز در کنار فیلم خارجی وجود دارد.
با خطر توهین به فداییان نیرو، می گویم که داستان های فیلم های «جنگ ستارگان» همیشه اپراهای فضایی بوده اند و اهمیت فیلم ها از انرژی، حس سرگرمی، اختراعات رنگارنگ و جلوه های ویژه پیشرفته آنها. من به این امید که بینشی در مورد رفتار انسانی کسب کنم، شرکت نمی کنم. برخلاف بسیاری از فیلمها، این فیلمها بیش از شنیدن ساخته شدهاند تا به آنها نگاه شود و جورج لوکاس و همکارانش «تهدید شبح» را با جلوههای بصری فوقالعاده پر کردهاند.
فیلمهای سینمایی ایرانی، فیلم های اسکار، انیمیشن جدید دوبله فارسی در سایت فیلم نماوا وجود دارد.
مکانهای جدیدی در اینجا وجود دارد - انواع جدیدی از مکانها. شهرهای زیر آب را در نظر بگیرید که در غشاهای شفاف خود شناور هستند. اتاق سنا، یک کره وسیع با سناتورهایی که در امتداد دیوارهای داخلی قرار گرفتهاند و بلندگوهایی روی غلافهایی در مرکز شناورند. و جاهای دیگر: منظره شهری با آبشاری که فرود سرگیجهآوری در فضا دارد. و شهرهای دیگر: یک شهر ونیزی، با کانالهایی، دیگری شبیه نسخه گرمخانهای از روم امپراتوری است، و سومی که به نظر میرسد از شنهای صحرا رشد کرده است.
علاوه بر تماشای آنلاین فیلم و سریال دانلود فیلم مانند دانلود فیلم ترسناک در سایت فیلم نماوا فراهم شده است.
شخصیتهای «تهدید شبح» که در پس زمینههای فوقالعاده قرار میگیرند، در طرحی زندگی میکنند که کمی پیچیدهتر از داستانهایی است که من در مجلات علمی تخیلی روی آنها بزرگ شدم. کل مجموعه گاهی اوقات مانند یک جلد از داستان های شگفت انگیز هیجان انگیز، زنده می شود. دیالوگ بسیار صاف و سرراست است، اگرچه چاشنی کمی رسمی شبه کلاسیک است، گویی شخصیت ها «ژولیوس سزار» را خوانده اند اما حفظ نکرده اند. ای کاش شخصیت های «جنگ ستارگان» با ظرافت و شوخ طبعی بیشتری صحبت می کردند (همانطور که یونانی ها و رومی های گور ویدال این کار را می کنند)، اما به هر حال دیالوگ مهم نیست: این فیلم ها درباره چیزهای جدیدی هستند که باید به آنها نگاه کرد.
فیلم های خانوادگی و انیمه جدید دسته ی دیگری هستند که محبوب نماوایی ها هستند.
جزئیات داستان (تحریم ها و محاصره ها) به کاهش اندازه جهان فیلم منجر می شود - تا آن را به مقیاس یک مناقشه تجاری قرن 19 کاهش دهد. خود ستارگان اندکی بیشتر از نقاطی روی پرده سیاه هستند و «جنگ ستارگان» از عکسهای رنگی گرفته شده توسط تلسکوپ هابل الهام گرفته نشده است. این سریال اساساً اسطورههای انسانی است که در فضا اتفاق میافتد، اما آن را اشغال نمیکند. اگر استنلی کوبریک به ما انسان متواضع از جهان را می دهد، لوکاس جهان اهلی شده توسط انسان را به ما می دهد. بیگانگان او واقعاً فقط انسان هایی با پوست های عجیب و غریب هستند. برای «تهدید شبح»، او جار جار بینکس را معرفی میکند، یک شخصیت بیگانه کاملاً متحرک رایانهای که به نظر میرسد حرکات فیزیکی او مبتنی بر افکار بعدی است. و Jabba the Hutt (که ریاست Podrace را بر عهده دارد) همیشه به نظر من دیکنزی مثبت بوده است.
با این حال، لوکاس در چارچوب قوانینی که وضع کرده است، داستان خوبی را تعریف می کند. تحول کلیدی در "فانتوم" اولین ملاقات بین شوالیه جدی کوی گون جین (لیام نیسون) و آناکین اسکای واکر جوان (جیک لوید) است - کسی که جدی بلافاصله احساس می کند برای چیزهای بزرگ مقدر شده است. کوی گون با آناکین در فروشگاهی ملاقات می کند که در آن به دنبال قطعات جایگزین برای کشتی فلج شده خود می گردد. Qui-Gon به زودی خود را در حال حمایت از برده جوان در یک Podrace با سرعت بالا می بیند - که کشتی خود را با هزینه قطعات جایگزین شرط بندی می کند. این مسابقه یکی از نقاط برجسته فیلم است، زیرا شرکت کنندگان در «جنگ ستارگان» بین دیواره های صخره های بلند زوم می کنند تا مسابقه مشابهی را از میان دره های فلزی در یک سفینه فضایی در «جنگ ستارگان» به تصویر بکشند. چرا Qui-Gon اینقدر مطمئن است که Anakin می تواند برنده شود؟
برای تماشای جدیدترین فیلم و سریال ها به سایت فیلم نماوا بروید.
زیرا او تمرکز غیرمعمول نیرو را احساس می کند - و شاید به این دلیل که مانند جان باپتیست، به طور غریزی کسی را که قرار است راهش را آماده کند، تشخیص می دهد. لرزش فیلم در سطح روانی مشهود است، با این حال، در صحنه ای که به آناکین جوان گفته می شود باید مادرش (پرنیلا آگوست) را ترک کند و این غریبه قد بلند جدی را دنبال کند. استعفای متقابل آنها برای جدایی به طرز وحشتناکی مهار شده به نظر می رسد. من انتظار داشتم صحنه ای پر از اشک از جدایی مادر و فرزند داشته باشیم، اما بهترین چیزی که به دست می آوریم این است که آناکین می پرسد که آیا مادرش می تواند بیاید و او پاسخ می دهد: "پسرم، جای من اینجاست." به عنوان یک برده؟ کشف و آزمایش آناکین مهمترین اکشن فیلم را تامین می کند، اما به یک معنا همه اکشن ها به یک اندازه مهم هستند، زیرا بسترهایی را برای سکانس های جلوه های ویژه فراهم می کند. گاهی اوقات عقل سلیم ما یک سکانس را تضعیف میکند (مثلاً وقتی افراد جار جار و بچههای خوب با یک «ارتش دروید» میجنگند، آشکار میشود که درویدها جنگجویان بدی هستند، باید برای بازپرداخت پول بازگردانده شوند. اما عمدتاً از نوشیدن در مناظر روی پرده لذت می بردم، با همان روحیه ای که ممکن است از «متروپلیس»، «سیاره ممنوعه»، «2001: یک ادیسه فضایی»، «شهر تاریک» یا «ماتریکس» لذت ببرم. تفاوت این است که تصاویر لوکاس تخیلی تر و سطح انرژی فیلم او شادتر است. او با این دیدگاه رایج که آینده مکانی تاریک و تنهایی است، موافق نیست.
تاریخ ارسال : 1401/07/16
یکی از فیلم های پربیننده و برنده اسکار است.
فیلم سرزمین آواره ها فرن (فرانسیس مک دورمند) در حال غمگینی برای زندگی ای است که از او جدا شده است. به نظر می رسد که او در امپایر، نوادا، یکی از آن شهرهای کوچک آمریکایی که حول صنعت ساخته شده اند، نسبتاً خوشحال بوده است. وقتی کارخانه گچ در آنجا بسته شد، شهر امپراتوری به معنای واقعی کلمه با آن بسته شد. در مدت شش ماه، کل کد پستی آن حذف شد. در این حالت کابوسآمیز، شوهر فرن مرد و او را کاملاً تنها گذاشت و خب، او کلمه «بیخانمان» را بیشتر از «بیخانمان» دوست دارد. فرن که در جستجوی کار به عنوان کارمند فصلی در مرکز آمازون به جاده میرود، شروع به زندگی در ون خود میکند و در نهایت با گروهی از عشایر مدرن درگیر میشود، افرادی که گاهی جوامع موقتی را تشکیل میدهند، اما او ناگزیر دوباره تنها میشود و مسیر را طی میکند.
برای تماشای این فیلم سینمایی کمدی به سایت فیلم نماوا مراجعه نمایید.
منظره آمریکایی سرخس مرکز فراموش نشدنی «سرزمین عشایر» شاهکار کلوئه ژائو است، فیلمی که شعر را در داستان یک زن به ظاهر متوسط می یابد. این یک فیلم فوق العاده است که به طور متناوب رویایی است و زیبایی های این کشور را به تصویر می کشد و در داستان آن در مورد افرادی است که معمولاً در فیلم ها نمی بینیم. من همه چیزش را دوست دارم.
در سایت فیلم نماوا علاوه بر فیلم های خارجی، فیلم ایرانی نیز قرار دارد.
فیلمسازان و به طور کلی هنرمندان تمایل به قضاوت در مورد شخصیت های خود دارند. این پسر خوب است، این پسر بد است. این مشکلی است که باید حل شود تا مرد یا بانوی اصلی تا پایان فیلم خوشحال شوند یا به دلیل رفتار بدشان لعنت شوند. نسخه بسیار کمتری از داستان واقعی "سرزمین عشایر" بر اساس کتاب جسیکا برودر وجود دارد که همه این کارها را انجام می دهد و داستان فرن را به داستان رستگاری ملودرام می کند. فرن فکر نمیکند نیازی به رستگاری یا نجات داشته باشد، و ژائو دکمهها را فشار نمیدهد تا ما هم برای او متاسف شویم، در حالی که هرگز تنهایی و غم و اندوه موقعیتش را دست کم نمیگیرد. نتیجه فیلمی است که احساسات خود را به دست می آورد که بیش از هر چیز دیگری از همدلی واقعی و صادقانه ناشی می شود.
فیلمهای سینمایی ایرانی جدید و فیلم سینمایی دوبله فارسی در سایت فیلم نماوا قرار دارد.
البته این غیرممکن است با بازیگری کمتر از فرانسیس مکدورماند که تک تک صحنهها را به تصویر میکشد. ما این دنیا را از طریق اجرای مک دورمند میبینیم، یکی از ظریفترین و ظریفترین کارهای حرفهای او. فرن زن بسیار پیچیدهای است، کسی که میتواند تا حدی بیقرار باشد که خود را خرابکاری میکند، اما همچنین بهطور باورنکردنی با مردمش گرم و صمیمی است. او هر جا می رود دوست پیدا می کند، مانند خانم هایی که با آنها به یک برنامه تلویزیونی RV می رود یا مرد جوانی که به او نور می دهد. مک دورمند آنقدر با یک نگاه یا لبخند کینه توزانه انجام می دهد که دیگر بازیگران نمی توانند با یک مونولوگ کامل بیان کنند. ما یک زندگی کامل را در این اجرا می بینیم. هر ضربان و هر انتخابی سابقه ای در پشت خود دارد. این یکی از بهترین بازی های حرفه ای یکی از بهترین بازیگران زن ما است.
امکان دانلود نیز در سایت فیلم نماوا قرار گرفته است. دانلود فیلم کمدی زیرنویس فارسی و دانلود سریال ترکی با زیرنویس فارسی دو ژانر محبوب است.
فقط نفس گیره و ژائو آنچه را که از مک دورمند در «سرزمین عشایر» دریافت میکند با مهارت فنی خیرهکنندهاش مطابقت میدهد. او دوباره با جاشوا جیمز ریچاردز، فیلمبردار «سوار» متحد میشود و این زوج دوباره زیبایی را در مناظر کشور مییابند. سفر فرن او را به سراسر ایالات متحده می برد و ژائو و ریچاردز با نماهایی بلند از افق به عظمت دنیای اطرافش متمایل می شوند که بیشتر آنها به ظاهر در ساعت جادویی گرفته شده اند. این یک فیلم زیبا است که فقط باید تجربه کرد، و فقط در «نماهای زیبایی» نیست. همه چیز در مورد زبان بصری «سرزمین نومادلند» شگفتانگیز است – درست همانطور که ریچاردز و ژائو به آرامی دوربین خود را با فرن در میان جامعهای از وننشینها میگذرانند، میتواند احساس غنایی داشته باشد، در حالی که به نوعی هرگز حقیقت و ظرافت لحظه را از دست نمیدهد. انصافاً سخت است که بفهمیم چگونه ژائو فیلمی ساخته است که در ترکیب بندی هایش به این زیبایی است و هنوز هم احساس می کند زیر ناخن هایش خاک است. موسیقی تکان دهنده ای از لودوویکو اینائودی که به راحتی مورد علاقه من در سال است، به شعر همه چیز اضافه می کند.
دانلود فیلم کره ای زیرنویس فارسی، فیلم سینمایی هندی عاشقانه و برنامه کودک سینمایی جدید نیز از برنامههای نماوا است.
اکثر افرادی که فرن در طول مسیر در «سرزمین عشایر» با آنها آشنا می شود، غیر بازیگر هستند، افرادی که این زندگی را در جاده می گذرانند. (تنها چهره آشنای دیگر متعلق به دیوید استراتهیرن است، که مانند مردی که فرن با او دوست می شود، عالی است.) یک کیفیت بداهه و طبیعی در گفتگوها و تعاملات فرن وجود دارد که فیلم را پایه گذاری می کند. این عشایر مدرن داستانهایی را تعریف میکنند که نمیخواهند بمیرند و رویاهای خود را برای سفر در کشور برآورده نمیکنند، نکاتی را در مورد چگونگی زندگی ایمن در جادهها به اشتراک میگذارند، و به روشهایی که همسایگان با خانههای سنتی به ندرت انجام میدهند، از یکدیگر حمایت میکنند. «سرزمین عشایر» به چیزی بیش از یک روایت تخیلی از یک زن جذاب تبدیل میشود، زیرا به ما یادآوری میکند که چند نفر با داستانهایی برای گفتن و رویاهایی که برآورده نشدهاند، وجود دارند. و با این حال هرگز در غم یا بدبختی غرق نمی شود.
تاریخ ارسال : 1401/07/11
فیلم تاپ گان فیلمی با بازی تام کروز است.
در لحظات ابتدایی فیلم تاپ گان، یک خلبان نیروی دریایی ace در حدود 18 اینچ بالای یک میگ ساخت روسیه به صورت وارونه پرواز می کند و یک عکس پولاروید از خلبان دشمن می گیرد. سپس انگشتش را برمیگرداند و پوستش را جدا می کند.
برای تماشای این فیلم خارجی به سایت فیلم نماوا مراجعه نمایید.
این یک شیرین کاری هات داگ است، اما خلبان (تام کروز) را در میان دایره کوچک پرسنل نیروی دریایی که برای دریافت اطلاعات در مورد برخوردهای نزدیک با هواپیماهای دشمن پاک شده اند، مشهور می کند. و خلبان، که نام رمزش ماوریک است، برای مدرسه پرواز نخبگان نیروی دریایی، که به هنر در حال مرگ سگهای هوایی اختصاص دارد، انتخاب میشود.
در کنار تماشای فیلم و سریال، دانلود سریال و دانلود فیلم نیز در نماوا فراهم شده است.
بهترین فارغ التحصیل از هر کلاس در مدرسه به عنوان "تاپ گان" شناخته می شود. و در آنجا، فکر می کنم، شما مواد اولیه این فیلم را دارید، البته به جز سه ماده اجباری دیگر در همه فیلم های مربوط به خلبانان جوان شجاع: (1) دختر، (2) رمز و راز پدر قهرمان و ( 3) رقابت با خلبان دیگر. معلوم می شود که پدر ماوریک در دوران ویتنام یک خلبان باهوش جت نیروی دریایی بود تا اینکه او و هواپیمایش در شرایط نامشخصی ناپدید شدند. و همچنین معلوم میشود که یکی از مربیان مدرسه پرواز یک سبزه جوان (کلی مکگیلیس) است که میخواهد اطلاعات بیشتری در مورد چگونگی گرفتن عکس آن خلبان دیگر توسط ماوریک بداند.
فیلم ایرانی نیز در نماوا پرطرفدار است. یکی از ژانرهای پربازدید آن فیلم سینمایی کمدی است.
فیلم تاپ گان نسبتاً به سرعت در صحنههای متناوب زمینی و هوایی قرار میگیرد و سادهترین راه برای جمعبندی فیلم این است که صحنههای هوایی را درخشان و صحنههای زمینی را به شدت قابل پیشبینی اعلام کنیم. این فیلمی است که در دو قسمت ساخته می شود: دقیقاً می داند با جلوه های ویژه چه باید بکند، اما سرنخی از این که دو نفر عاشق چگونه ممکن است رفتار کنند، صحبت کنند و فکر کنند، ندارد.
صحنه های هوایی همیشه چالش خاصی را در یک فیلم به همراه دارد.
از پرطرفدارترین ژانرهای فیلم ها نیز می توان به فیلم اکشن جنگی و فیلم فانتزی اشاره کرد.
این خطر وجود دارد که مخاطب از نظر فضایی سرگردان شود.
ما عادت کرده ایم چیزها را در چارچوبی ببینیم که به چپ و راست، بالا و پایین احترام می گذارد، اما خلبان جنگنده در دنیایی با چرخش های 360 درجه زندگی می کند. دستاورد قابل توجه در فیلم تاپ گان این است که هفت یا هشت برخورد هوایی را ارائه میکند که به قدری خوب طراحی شدهاند که میتوانیم بیشتر اوقات آنها را دنبال کنیم، و فیلم به ما حس دست دوم خوبی از آنچه که میتواند باشد میدهد. در یک سگ جنگی
اولین و آخرین سکانس فیلم شامل برخورد با هواپیماهای دشمن است. اگرچه هواپیماها میگ هستند، فیلم هیچ ملیتی برای خلبانان آنها ارائه نمی کند. به ما گفته اند که نبردها در اقیانوس هند رخ می دهد و تمام. همه سکانسهای بین این دو در مدرسه تاپ گان اتفاق میافتند، جایی که ماوریک به سرعت وارد یک دوئل شخصی با خلبان درخشان دیگری، آیس من (وال کیلمر) میشود. در یک سکانس پس از دیگری، در حالی که هواپیماهای شیک یکدیگر را از میان ابرها تعقیب می کنند، آهنگ صدا می لرزد و، بله، هیجان انگیز است. اما داستان عشق بین کروز و مکگیلیس یک غوغا است.
در مقایسه با شیمی بین کروز و ربکا دی مورنی در "کسب و کار مخاطره آمیز" و بین مک گیلیس و هریسون فورد در "شاهد" کم رنگ و غیرقابل باور است - البته بین ریچارد گیر و دبرا وینگر در "یک افسر و یک جنتلمن" که ذکر نشده است. به وضوح الهام گرفته از "تاپ گان". کروز و مکگیلیس زمان زیادی را صرف نگاه کردن به یکدیگر و رد و بدل کردن کلماتی که انگار سلاح هستند، میگذرانند، و وقتی بالاخره بدنی میشوند، شبیه ستارههای یکی از آن تبلیغات جذاب عطر جدید میشوند. اینجا هیچ گوشت و خونی وجود ندارد، که با توجه به حضور فیزیکی تقریباً محسوس مکگیلیس در «شاهد» قابل توجه است. در صحنههای دیگرش روی زمین، به نظر میرسد که فیلم از بازیافت کلیشهها و قراردادهای قدیمی از بیشمار فیلمهای جنگی دیگر راضی است.
آیا نمی دانید، برای مثال، افسر فرمانده ماوریک در مدرسه پرواز تنها مردی است که می داند چه اتفاقی برای پدر بچه در ویتنام افتاده است؟ و آیا وقتی بهترین دوست ماوریک در آغوش او می میرد، شگفت زده می شویم؟ آیا زمانی که ماوریک دچار بحران وجدان اجباری می شود، تعلیقی وجود دارد که بداند آیا او هرگز می تواند دوباره پرواز کند؟ نقد و بررسی فیلم هایی مانند فیلم تاپ گان سخت است، زیرا قسمت های خوب آن بسیار خوب و قسمت های بد آن بسیار بی امان هستند. دعواهای سگ کاملاً بهترین از زمان صحنه های هوایی برقی کلینت ایستوود در «فایرفاکس» هستند. اما مراقب صحنه هایی باشید که مردم با یکدیگر صحبت می کنند.
تاریخ ارسال : 1400/10/27
نوعی «مارول برای پیش از نوجوانان که ابرقهرمانان واقعی را دوست ندارند»، آخرین پیشنهاد اصلی دیزنی پلاس، به اندازه «همیلتون» یا «مولان» که در این سرویس قرار گرفتند
نوعی «مارول برای پیش از نوجوانان که ابرقهرمانان واقعی را دوست ندارند»، آخرین پیشنهاد اصلی دیزنی پلاس، به اندازه «همیلتون» یا «مولان» که در این سرویس قرار گرفتند، تیتر خبری نخواهد شد. رایج ترین احساس من در حین تماشای آن یکی از تعجب بود که حتی وجود دارد، با این تصور که باید به عنوان یک آزمایش طولانی برای یک سریال تلویزیونی طراحی شده باشد که هرگز در کانال دیزنی سفارش داده نشد و اکنون به سرویس پخش منتقل می شود، زیرا هیچ چیز در مورد این پروژه بی اثر و کسل کننده شبیه یک فیلم نیست. این یک فیلم نیمه ایده و نیمه دلسوز است. بله، این یک فیلم کودکانه است، اما بچهها در سال 2020 در مورد سرگرمیهای اکشن خود باهوشتر هستند و قرار دادن آن در کنار همه فیلمهای مارول در دیزنی پلاس تقریباً بد به نظر میرسد.
پیتون الیزابت لی در نقش سم، شاهزاده خانم دوم در یک خانواده سلطنتی در پادشاهی ایلیریا به اندازه کافی جذاب است. اگر انتظار دارید نوعی بینش نارنیا از خانواده سلطنتی فانتزی داشته باشید، به جای دیگری نگاه کنید زیرا دید در اینجا تقریباً سطحی است. این یک شهر مدرن و کمی آیندهنگر است، اما «جهانسازی» به معنای واقعی کلمه هرگز برای این پروژه روی تخته سفید اتاق نویسنده قرار نگرفت. سام با دیگر نوجوانان سلطنتی در مکانی به نام استراتمور به مدرسه میرود و افتتاحیه «انجمن مخفی خانوادههای سلطنتی دوم» (و آیا این عنوان از زبان خارج نمیشود؟) اساساً همانطور که فیلم معرفی میکند یک درام نوجوانانه است. ما به دوست سام، مایک (نوح لومکس) و دختری بدجنس به نام رکسانا (اولیویا دیبل) می رویم.
ناگهان سام متوجه میشود که سرنوشت مهمی دارد، هری/کتنیس/نئو/و غیره. معلوم میشود که خانوادههای سلطنتی در این جهان دارای قدرتهای فوقالعاده هستند، و بنابراین «SSSBR» به چیزی که اساساً یک ریف مردان ایکس جوان است، تغییر میکند که سم تحت نظارت پروفسور جیمز مورو (اسکایلار آستین) قدرتهای خود را یاد میگیرد. قدرت هر دانش آموز از طریق یک سری تمرینات آموزشی خود را نشان می دهد و سم می آموزد که او حواس فوق العاده ای دارد. فرزندان دوم او که ظاهراً همه به طور همزمان به بلوغ X رسیده اند، عبارتند از: رکسانا دختر نامرئی، ژانویه قدرت دزد (ایزابلا بلیک-توماس)، توما متقاعد کننده (نایلز فیچ) و متئو کنترل کننده طبیعت (فالی راکوتوهاوانا) ). گروه پنج نفری آموزش می بینند تا قدرت های خود را کنترل کنند، درست زمانی که مگنیتو فیلم، یک زندانی بدی از راه دور (گرگ بریک) از زندان خود فرار می کند و بعد از مدرسه می آید.
اینکه بگوییم فیلم آنا ماسترو مشکلی در سرعت دارد، دست کم گرفتن شدیدی است. فصل آغازین به اندازه کافی خوب است زیرا به لی اجازه می دهد تا درام نوجوانان را اجرا کند، اما همه چیز در وسط بخش با یک سکانس آموزشی طولانی و خسته کننده متوقف می شود. تصور کنید اولین فیلم X-Men یک ساعت از یادگیری شخصیت ها باشد. به گونهای بیحسکننده است که غیرقابل توضیح است، به جز اینکه نشان میدهد در پایلوت یک سریال متفاوت از اکثر فیلمهای بلند است. این فیلمی است که برای همیشه طول می کشد تا از زمین خارج شود، یک ساعت قبل از اینکه هر چیزی به اکشن فیلم های ابرقهرمانی سنتی نزدیک شود می دود، و حتی در آن زمان هم بی نظم و ضعیف است.
اینکه بگویم برای من مهم نیست که در «انجمن مخفی خانوادههای سلطنتی دوم» چه اتفاقی برای کسی افتاده است به این معنی است که هر اتفاقی در فیلم میافتد. این بیهودهترین فیلم ابرقهرمانی است که تا به حال دیدهام، از نظر ساخت جهان، شخصیتها و ساختارش کاملاً غیرمنتظره است. تنها چیزی که به هر نحوی آن را نجات می دهد، جذابیت نسبی بازیگران است. لی میتواند تبدیل به یک ستاره شود و من میتوانستم برخی از بازیگران جوان دیگر را ببینم که همین کار را میکنند. اما آنها باید از امضای قرارداد با پروژه های سطح دوم خودداری کنند.
تاریخ ارسال : 1400/10/27
ژان کلود ون دام، ستاره اکشن بلژیکی، به طور همزمان مرد اصلی فیلم اکشن-کمدی فرانسوی «آخرین مزدور» است و نیست. ون دام در نقش ریچارد «مه» برومر، یک سرباز افسانهای ثروت است
ژان کلود ون دام، ستاره اکشن بلژیکی، به طور همزمان مرد اصلی فیلم اکشن-کمدی فرانسوی «آخرین مزدور» است و نیست. ون دام در نقش ریچارد «مه» برومر، یک سرباز افسانهای ثروت است که باید از پسر بیولوژیکی خود، آرچیبالد (سمیر دکازا) محافظت کند و از او تبرئه کند، کسی که در اثر یک سری عوارض ناخوشایند، برای سیمیون (نسیم لیز) گیج شده است. فروشنده اسلحه وسواس "صورت زخم".
همانطور که ریچارد، ون دام به تصویر خودآرایی خود به عنوان نیرویی کارتونی از طبیعت چشمکی می زند، مانند زمانی که به نشانه تایید سر به پوستر خودروی جذاب و نمادین ون دام «Bloodsport» تکان می دهد. شوخیهایی درباره تخصص افسانهای ریچارد بهعنوان یک مرد اکشن و یک زن قاتل وجود دارد ("او همسرم را استخوان کرد").
همچنین چند لحظه حساس نادر وجود دارد که ون دام به اندازه کافی مراقب عاطفی خود را کنار می گذارد تا در مورد اینکه چقدر ناراحت کننده است در مقابل تیپ بازی می کند شوخی کند. ون دام هرگز واقعاً سعی نمی کند از خود سابق خود فرار کند، اما دیدن او به عنوان پدر شرمسار ریچارد که سعی می کند فرد بهتری باشد، به نوعی دوست داشتنی است.
در «آخرین مزدور»، ریچارد تنها زمانی به فرانسه باز میگردد که متوجه میشود وزارت امور خارجه فرانسه آرچیبالد را - که به لطف مذاکره ماهرانه پدرش، تحت نامی فرضی و با مصونیت دیپلماتیک زندگی میکرد - با سیمیون اشتباه گرفته است. یک دلال اسلحه از کشور خیالی طرقستان. ریچارد تنها کسی است که می تواند آنقدر از آرچیبالد محافظت کند تا نه تنها سیمیون را بگیرد، بلکه مقامات فرانسوی را که از سیمیون در برابر دستگیری محافظت کرده اند نیز بیرون بکشد. یک کمدی پوکی از هویت اشتباه رخ می دهد.
متأسفانه، در صحنههای مسخرهای که ریچارد سعی میکند با بازیگران اصلی فیلم کار کند و با آنها ارتباط برقرار کند، بهویژه الکساندر (آلبان ایوانف) و حامیان توسعه نیافته دالیلا (آسا سیلا) و برادرش مومو (جیمو) بسیار خندهدار است. الکساندر یک مرد سفیدپوست خمیری است، بنابراین یک گنگ بدشانسی وجود دارد که او فقط یک کلاه ایمنی بزرگ و یک جفت لباس سفید بر سر دارد و با یک اسکوتر در اطراف پاریس حرکت می کند. و دلیلا و مومو هر دو جوانهای شهر هستند، بنابراین دلیلا در طول یک درگیری فیزیکی قبل از اینکه ون دام او را نجات دهد، خودش را نگه میدارد، و مومو بعد از اینکه آنها او را برای یک پیشخدمت اشتباه میگیرند به اتاقی پر از افراد سفیدپوست میرود. برخی از کمدینهای کمربند Borscht اگر هنوز زنده بودند و این کار را انجام میدادند، از دیدن این مطالب خش خش سرخ میشدند.
اما تلاش ون دام برای راحت شدن در شخصیت بزرگش گاهی موضوع سرگرمی و طنز است. او سالهاست که با این موضوع دست و پنجه نرم میکند، شاید آشکارتر از زمان «JCVD»، یک کمدی متا اکشن-کمدی 2008 کجرو، اما گاهی اوقات بهطور غیرمنتظرهای تأثیرگذار بود. ون دام از آن زمان تا کنون از لحظاتی از نافنگاری متعالی لذت برده است، مانند زمانی که دوباره با طلسم پنگوئن از «مرگ ناگهانی» در سریال اخیر (و عمدتاً سرگرمکننده) آمازون «ژان کلود ون جانسون» متحد شد. «آخرین مزدور» این روند را در چند صحنه برجسته ادامه میدهد، که احتمالاً بیش از آن چیزی است که میتوان انتظار داشت، با توجه به اینکه دوران پایانی دوران حرفهای ون دام بیشتر شبیه یک بازی اضافی است تا یک بازی کاملاً جدید با توپ.
ون دام در برخی از صحنههای اکشن که بیش از حد ویرایش شدهاند، بهاندازه کافی خوب به نظر میرسد، مانند زمانی که ریچارد یک جفت مایو طلایی پوشیده از عضله زنانه را ارسال میکند. اما ون دام به وضوح در بهترین حالت خود قرار دارد وقتی که اجازه میدهد صخرههای صورت سنگی محبوبش به جای او صحبت کنند، حتی در هنگام پرت کردن دهان که ریچارد با گذاشتن کلاه گیس خود را استتار میکند و یک دستش را دور لایز میبندد، فقط برای اینکه دیده نشود. توسط همکاران شرور سیمیون. شوخی سکس دهانی که این تهوع را از بین می برد، کمتر خنده دار است، اما تا این لحظه، طرفداران ون دام احتمالاً می دانند که هیچ چیز خوب برای همیشه باقی نمی ماند.
بنابراین بسیار خوب است که می بینیم که Muscles از بروکسل نه تنها خودآگاه است، بلکه هر زمان که مجبور است یک یا دو قدم از سایه خودش بردارد به اندازه کافی تیزبین است. تلاشهای گندهآمیز ریچارد برای برقراری ارتباط مجدد با آرچیبالد بسیار دوستداشتنی است، مانند تعقیب و گریز ماشینی که در آن آرچیبالد رانندگی میکند در حالی که پدرش برای او هدایت میکند، زیرا آرچیبالد رانندگی با چوب را نمیداند. این مجموعه سرگرم کننده است، و نه فقط به این دلیل که از نظر بصری منسجم است، و همچنین با آهنگ "One Way or Another" بلوندی گلزنی کرده است.
اجرای ناامن ون دام گاهی اوقات واقعاً جذاب است، مانند زمانی که او سعی می کند هویت واقعی ریچارد را به آرچیبالد اعلام کند، زیرا او قبلاً پسر و کشورش را به دنبال برخی دعواهای عمومی مرتبط با جاسوسی رها کرده بود. بنابراین: ریچارد از آرچیبالد می پرسد که او در مورد پدر بیولوژیکی خود چه می داند، اما او پاسخی را که می خواهد دریافت نمی کند (تعجب کند). بنابراین ریچارد، قاتل جهانگرد و «گریزان»، باید خودش را مطرح کند. او به دنبال کلمات مناسب است و به طور آزمایشی به خود می بالد که پدر آرچیبالد «شهرت بزرگی» دارد. سرعت هولناکی که ون دام با آن سعی میکند از چنین بیانیه تبریک باورنکردنی عبور کند، به خوبی «آخرین مزدور» است.
بلاگ دانلود و نقد فیلم های روز دنیا
الهام نرجسی
نویسنده70
مقاله1400/09/29
تاریخ ایجاد