استارگرل

تاریخ ارسال : 1400/10/25

استارگرل "دیوانه ترین دختر رویایی پیکسی" است که تا به حال دختر رویایی پیکسی را انجام داده است. او عملا نمونه اولیه است. او آلفا و امگا کلیشه است که توسط منتقد ناتان رابین در نقد فیلم «الیزابت تاون» در سال 2005 ابداع شد.

استارگرل "دیوانه ترین دختر رویایی پیکسی" است که تا به حال دختر رویایی پیکسی را انجام داده است. او عملا نمونه اولیه است. او آلفا و امگا کلیشه است که توسط منتقد ناتان رابین در نقد فیلم «الیزابت تاون» در سال 2005 ابداع شد. استارگرل لباس عجیب و غریبی می‌پوشد، او یک یوکولل را با خود حمل می‌کند و موش خانگی‌اش در کوله‌پشتی‌اش زندگی می‌کند. او فراتر از تشریفات و فشارهای دوران دبیرستان حرکت می کند و در یک هواپیمای بالاتر و بسیار عاقلانه تر ارتباط برقرار می کند. او وجود دارد تا زندگی دیگران را برای بهتر شدن تغییر دهد. همانطور که از چشمان لئو دیده می شود، یک بچه خجالتی که فقط می خواهد خود را با آن جا بیاورد، او چیزی کمتر از یک موجود جادویی نیست. او معتقد است که او واقعاً می تواند باران را بباراند. و شاید او بتواند. چیز عجیبی در مورد Stargirl وجود دارد.

این که آیا می‌توانید این همه دخترک رویایی شیدایی را تحمل کنید یا نه، عاملی تعیین‌کننده در واکنش شما به «استارگرل» است، فیلمی اقتباسی به کارگردانی جولیا هارت از رمان جری اسپینلی در سال 2000. استارگرل با بازی برنده «America's Got Talent» و خواننده و خواننده و پدیده ای که خود ساخته گریس وندروال است، ظاهراً از هیچ جایی در دبیرستانی در آریزونا ظاهر می شود. او یک دختر محلی است، اما هیچ کس او را نمی شناسد، زیرا او در خانه درس خوانده است. کجا، در یک مخزن انزوا یا یک پناهگاه بمب، یک لا برندان فریزر در «انفجار از گذشته»؟ انگار از آسمان فرود آمده است. لئو (گراهام ورچر) که فیلم را با روایتی از Voiceover شروع می‌کند که داستان پس‌زمینه‌اش را به ما می‌دهد، Stargirl را در یک زمین فوتبال شلوغ می‌بیند که لباسی شبیه یک شخصیت کوکی از یک فیلم دهه 1970 با بازی باربارا استرایسند یا دایان کیتون دارد. او فوراً عاشق می شود.

استارگرل اهمیتی نمی دهد که دیگران چه فکری می کنند. در ابتدا، به احتمال زیاد، کل دبیرستان عاشق او می شود، زیرا اگر یک چیز در مورد بچه های دبیرستانی می دانیم، این است که آنها چقدر عاشق ناسازگاری هستند. وقتی او با یوکلل خود به بچه ها در کافه تریا سرنا می دهد، آنها مجذوب می شوند. هیچ کس هرگز با او بد نیست. Stargirl به "طلسم شانس" مدرسه تبدیل می شود. صرف حضور او در بازی های فوتبال به تیم ناامید کمک می کند تا بازی ها را بردارد. تشویق کنندگان از او می خواهند که به تیم آنها بپیوندد. او انجام می دهد. او قهرمان مدرسه است! او به لئو کمک می کند تا از پوسته اش بیرون بیاید. او همچنین مجموعه‌ای از موسیقی‌های بی‌نظیر دارد - البته روی وینیل. لئو مجذوب شده است. Stargirl او را از بین جمعیت انتخاب می کند، عاشق او می شود، همه چیز درباره خودش به او یاد می دهد. همه چیز خیلی آسان است. چه چیزی در مورد لئو برای Stargirl جذاب است؟ واضح است که او چه چیزی را سر میز می آورد، اما او چه می کند؟ در دفترم نوشتم: کجای درگیری؟

Stargirl 20 سال پیش ظاهر شد و تقریباً هر جایزه ای را که ممکن است برد، برد. طرفداران کتاب را بسیار دوست داشتند، اسپینلی دنباله‌ای (عشق، دختر ستاره) را دنبال کرد، حتی اگر پایان کتاب اول به درستی مبهم بود. استارگرل شباهت‌هایی با رمان خودکشی‌های باکره نوشته جفری یوگنیدس در سال 1993 دارد، زیرا دختر کاملاً از منظر بیرونی دیده می‌شود. آنچه دختر (یا دختران) برای راویان مرد به نمایش می‌آیند، مهم است. این می تواند وسیله جالبی باشد، اگرچه اکنون از مد افتاده است. کاری که دستگاه انجام می دهد این است که این احساس را برجسته می کند که واقعاً نمی توانیم شخص دیگری را بشناسیم، نمی توانیم بفهمیم پشت درهای بسته چه می گذرد.

اما این می تواند از نظر سینمایی بسیار خسته کننده باشد، اگر به خوبی مدیریت نشود. VanderWaal در ویدیوهای یوتیوب خود و در هر کلیپی که ممکن است از آواز خواندن او به صورت زنده پیدا کنید، یک چهره جذاب است. او واقعاً دارد آن یوکلله را بازی می کند! اما او در اینجا تا حد زیادی مات است و به هیچ وجه شخصیت را تحریک نمی کند. او به عنوان یک بازیگر مهارتی ندارد که به ما این حس را بدهد که Stargirl یک زندگی درونی دارد. وقتی او در زمین فوتبال می پرد، غیرقابل درک به نظر می رسد که این دختر رویایی جادویی تا این حد وارد آن شود. او به ما کمک نکرده است که او را درک کنیم. در حین تشویق، او درست جلوی دوربین آواز می‌خواند، مثل این‌که این یک تست بازیگری «America's Got Talent» باشد. این به وضوح یک انتخاب خاص بود، اما متوقف کردن فیلم برای چیزی که اساساً یک موزیک ویدیو است، به ما کمک نمی‌کند که ورودی داستان یا او را پیدا کنیم.

Verchere حتی بیشتر از یک رمز بازی می کند. "قوس" لئو چندان منطقی نیست: او عاشق عجیب و غریب بودن او می شود اما در یک نقطه تصادفی می خواهد او "عادی" باشد. (در کتاب، این تغییر بسیار منطقی تر است، مانند لحظه ای که مدرسه به او می پردازد و از او دوری می کند. این موضوع در اینجا به شیوه ای شلخته انجام می شود، به طوری که ما حتی مطمئن نیستیم که چه اتفاقی افتاده است. اول. جیانکارلو اسپوزیتو به عنوان مردی که در بیابان زندگی می کند، استخوان های دایناسورها را می کند و همیشه آماده صحبت با بچه هایی است که برای ملاقات با او سرگردان هستند، مقداری جاذبه اضافه می کند. او برای مشاوره دادن به لئو وجود دارد.

کارگردان جولیا هارت حس خوبی به مناظر و نور دارد. ظاهر "استارگرل" شباهت های زیادی با ظاهر "رنگ سریع" هارت دارد: جاروهای مشابه از مناظر بیابانی، آسمان گرگ و میش عاشقانه، حس فضای فراتر از کادر. تا به حال، فیلم مورد علاقه من از هارت، «خانم استیونز» (2016) است که با بازی لیلی رابه در نقش یک معلم نمایشنامه همراه یک سفر باشگاهی درام (یکی از دانش آموزان تی است). mothée Chalamet). میس استیونز را می‌توانست به‌عنوان «عجیب» یا «کوک» تصور کند، اما در دستان راب، او یک انسان است، با تمام کاستی‌ها و اشتباهاتی که به آن اشاره می‌کند. هارت در "Stargirl" حساسیت خود را نشان می دهد و فیلم فوق العاده به نظر می رسد. هارت هر دو «خانم استیونز» و «رنگ سریع» را با همسرش جردن هوروویتز نوشت. او در «استارگرل» برای اولین بار به مطالب موجود می پردازد و هر کاری از دستش بر می آید با آن انجام می دهد، اما کافی نیست.

بهترین چیز در مورد "Stargirl" این است که قصیده اشتیاق ستاره بزرگ به دوران نوجوانی "سیزده" به طور کامل نه یک بار، بلکه دو بار پخش می شود. اگر «استارگرل» نسل جدیدی را با شگفتی ستاره بزرگ معرفی کند، بیش از اندازه کافی کار کرده است.