تاریخ ارسال : 1400/10/22
در سال 1992، یک بچه سیاه پوست در یک زمین بسکتبال موقت در اوکلند، کالیفرنیا، بازی خود را مختل می کند تا به آسمان نگاه کند.
در سال 1992، یک بچه سیاه پوست در یک زمین بسکتبال موقت در اوکلند، کالیفرنیا، بازی خود را مختل می کند تا به آسمان نگاه کند. به طور تصویری، او به از دست دادن امید نگاه می کند، حرکتی که با نورهای درخشانی که به سمت شب می چرخند نشان داده می شود. همانطور که بعداً متوجه شدیم، آن چراغها متعلق به یک ماشین پرنده آیندهنگر است که به کشور اسرارآمیز آفریقایی واکاندا، محل فیلم «پلنگ سیاه» باز میگردد. یک بار پدرش به مرد جوان گفته بود که واکاندا شگفتانگیزترین غروبهایی را دارد که تا به حال دیده است. بنابراین او در تاریکترین ساعات زندگیاش گهوارهای میبیند. وقتی در نهایت خورشید غروب را بر فراز واکاندا میبیند، واکنش احساسی وحشتناکی را برمیانگیزد.
همین واکنش را تماشاگران «پلنگ سیاه»، یکی از بهترین فیلمهای سال، و فیلمی که فراتر از ژانر ابرقهرمانی به عنوان حماسهای با ابعاد اپرا، احساس خواهند کرد. سکانسهای جنگی متعددی که اصلیترین ژانر هستند، وجود دارند، اما بر روی سطح اقیانوس عمیقی از توسعه شخصیتها و توجه به جزئیات، هم بزرگ و هم جزئی شناور هستند. واکاندا یک جهان کاملاً گوشتی و بدون عذرخواهی سیاه است، دنیایی که در ملیلهای از غنیترین، تندترین رنگها و بافتها بافته شده است. فیلمبرداری خیرهکننده ریچل موریسون و لباسهای روث کارتر چنان واضح ظاهر میشوند که تقریباً قابل لمس هستند. شما عملاً می توانید پارچه کلاهی را که آنجلا باست بر سر می گذارد، در روزی که پسرش پادشاه می شود، در زیر نور خورشید احساس کنید.
چادویک بوزمن تنها یکی از بازیگران رنگینپوست آشنا و تازهکار است که بازیهای A خود را به «پلنگ سیاه» آورده است. فارست ویتاکر، استرلینگ کی براون و ستاره «برو بیرون»، دانیل کالویا، تنها تعدادی از افراد دیگر هستند. کل بازیگران شخصیتهایی با پیچیدگیهایی خلق میکنند که اقلیتهایی که به ندرت در سینما ارائه میشوند. این افراد قادر به پاسخ های انسانی متناقض هستند که پیامدهای ماندگاری دارد. احساسات آنها عمیق است، فوراً قابل ارتباط است، و با سایه های خاکستری رنگی است که اغلب در سرگرمی های پرفروش کشف نمی شود. وقتی شخصیت شرور با وجود تلاش برای قتل قهرمان در صحنه قبلی همچنان موفق می شود چشمان شما را اشک درآورد، می دانید که در حضور بازیگران و داستان سرایی عالی هستید.
نقش شرور مورد بحث با نام مستعار Killmonger را مایکل بی جردن بازی می کند. روزی از تیم جردن و نویسنده/کارگردان رایان کوگلر با همان احترامی که برای اسکورسیزی و دنیرو محفوظ است نام برده می شود. این دو تا به حال سه فیلم را با هم ساخته اند، و اگرچه این اولین فیلمی است که جردن در نقش مکمل بازی می کند، اما آنها همچنان یک کوتاه نویسی سینمایی را بیان می کنند که نماینده مشارکت مورد اعتماد آنهاست. فیلمی مانند این فقط به خوبی شخصیت های شرورش است و جردن سزاوار جایگاهی در تالار مشاهیر ضدقهرمان در کنار بزرگانی مانند بیل داگت کوچک جین هکمن از «نابخشوده» است. مانند هکمن، جردن قبل از اینکه سطوح تکان دهنده شرارت خود را فاش کند، شما را با طنز دوست داشتنی خود جذب می کند. او خش خش است، اما قوس شخصیتی او بدون همدردی و درک نیست.
کوگلر برای این ماده مناسب است. این به تمام نقاط شیرینی که او دوست دارد در فیلم هایش کشف کند، برخورد می کند. در مورد اینکه کدام کارگردانان برجسته باید کارگردانی یک فیلم ابرقهرمانی بعدی را بر عهده بگیرند، بسیار نوشته شده است، اما تعداد نسبتاً کمی اجازه دارند چنین رد شخصی را در محصولی که اینقدر بردگی به احساسات طرفداران اختصاص داده است، بگذارند. کوگلر MCU را به RCU - جهان رایان کوگلر - با گنجاندن همه چیزهایی که از ویژگیهای او انتظار داریم در فیلمنامهای که او با جو رابرت کول نوشته است، تبدیل میکند. مانند اسکار گرانت در «ایستگاه فروتویل»، تی چالا (چادویک بوزمن) یک قهرمان معمولی کوگلر است، یک مرد سیاهپوست جوان که به دنبال جایگاه خود در جهان است در حالی که با شیاطین شخصی خودش و محیطی که از او چیزهایی را می خواهد که او هست سر و کار دارد. در مورد دادن مطمئن نیستید مانند دانی در «کرید»، تی چالا در سایه پدری فقید وجود دارد که زمانی به عظمتی معروف بود که میخواست از راههای مشابه به آن دست یابد.
کوگلر همین ویژگیهای شخصیتی را به کیلمونگر موزهاش جردن تعمیم میدهد که به شکل داستانهای کتابهای مصور صادقانه، رابطهای «دو روی یک سکه» با قهرمان دارد. حتی برنامه های آنها نیز این نظریه را اعمال می کند. تی چالا می خواهد واکاندا را از بقیه جهان دور نگه دارد و از کشورش با استفاده از فناوری پیشرفته آن فقط برای ساکنانش محافظت کند. Killmonger میخواهد آن فناوری را بدزدد و آن را به دیگران، بهویژه به سیاهپوستان محروم بدهد تا بتوانند با آن مبارزه کنند و بر جهان حکومت کنند.
علاوه بر این، تصاویر دوگانه و انعکاسی از T'Challa و Killmonger در صحنهای که هر دو مرد برای دیدار با پدرانی که آرزوی دیدنشان را دارند، سفر معنوی مشابهی را انجام میدهند، به زیبایی به سطح کشیده میشوند. اما این سفرهای مشابه از نظر لحن متضاد قطبی هستند، گویی برای اثبات این ضرب المثل که بهشت یک نفر جهنم انسان دیگر است. این صحنه ها راهی برای نقب زدن در پوست شما دارند و شما را مجبور می کنند بعداً با آنها حساب کنید.
جهان کوگلر نیز تحت سلطه مردانه نیست. در هر یک از فیلمهای او، زنانی هستند که به رهبران مرد مشاوره و آرامش میدهند، در حالی که هنوز زندگی و عاملیت خود را دارند. در «ایستگاه فروتوال»، آن را خانم گرانت از اکتاویا اسپنسر؛ در «کرید»، دوست دختر هنری تسا تامپسون است. "Black Panther" واقعاً خطرات را افزایش می دهد و زنان بیادماندنی، خشن و باهوشی را به ما ارائه می دهد که در کنار Black Panther می جنگند و تشویق خود را به دست می آورند. لوپیتا نیونگو ناکیا است، سابقی که تی چالا هنوز برای او مشعل حمل می کند. لتیتیا رایت شوری، خواهر تی چالا و معادل کیو جیمز باند است. او سلاحهای مبتنی بر ویبرانیوم را فراهم میکند و مناسب پلنگ سیاه است. و دانای گوریرا اوکویه است، جنگجوی که شایستگیاش حتی ممکن است از تی چالا بیشتر شود، زیرا او برای بدجنس شدن به کت و شلوار نیاز ندارد. همه این زنان سکانسهای اکشنی دارند که تشویق شدید تماشاگران را برانگیخت، ناگفته نماند که همه آنها افرادی کاملاً آگاه هستند. Okoye به طور خاص دارای قوس است که تضاد ایدئولوژیک مرکزی پلنگ سیاه را در عالم کوچک بازنمایی می کند.
با وجود تمام سکانسهای اکشنش (آنها به طرز طراوتآمیزی بینظم هستند و بر نبردهای کوچکتر از حد معمول تمرکز میکنند) و صحبت از فلزاتی که فقط در ذهن استن لی وجود دارد، «پلنگ سیاه» هنوز بالغترین پیشنهاد مارول تا به امروز است. این همچنین سیاسی ترین فیلم آن است، فیلمی که کاملاً نمی ترسد گروه های خاصی از پایگاه مارول را از خود دور کند. مطمئناً این کار بسیار خوبی انجام می دهد و باعث ناراحتی افراد آلوده به ترس از یک سیاره سیاه در توییتر می شود. برای شوخ طبعی، واکاندا هرگز توسط مهاجران سفیدپوست مستعمره نشده است، این پیشرفته ترین مکان در جهان است و، در اقدامی که به موقع به نظر می رسد، اگرچه از سال 1967 به عنوان یک قانون عادی به نظر می رسد، واکاندا به عنوان چیزی که برخی روسای جمهور از آن به عنوان "ملت کثیف" یاد می کنند، خودنمایی می کند. ” کوگلر واقعاً چاقو را روی آن یکی میچرخاند: در اولین سکانس از دو سکانس پس از اعتبار، او با یک پاسخ بسیار تند درباره آنچه مهاجران از آن کشورها میتوانند به بقیه جهان بیاورند، به پایان میرسد.
بلاگ دانلود و نقد فیلم های روز دنیا
الهام نرجسی
نویسنده71
مقاله1400/09/29
تاریخ ایجاد