تاریخ ارسال : 1400/10/14
جنگ برای سیاره میمونها فیلمی است که بدون عذرخواهی اولین کلمه عنوانش را میپذیرد. با سربازانی در جنگلی سرسبز با نام های مستعار بر روی کلاه خود باز می شود و به سبکی که من را به یاد "جوخه" می اندازد از طریق قلم مو به سمت دشمن می روند.
جنگ برای سیاره میمونها فیلمی است که بدون عذرخواهی اولین کلمه عنوانش را میپذیرد. با سربازانی در جنگلی سرسبز با نام های مستعار بر روی کلاه خود باز می شود و به سبکی که من را به یاد "جوخه" می اندازد از طریق قلم مو به سمت دشمن می روند. در طی دو ساعت آینده، فیلمهای جنگی دیگری در ذهن شما مرور میشود، معمولاً «اکنون آخرالزمان»، که گهواره پرفروش بسیار عالی مت ریوز آن را آشکارا از آن میگیرد و حتی تبهکار خود را به یک سرهنگ کورتز در دل تاریکی، با سر تراشیده تبدیل میکند. و فلسفه سرگردان (در یک نقطه، گرافیتی حتی «اکنون میمونهای آخرالزمان» را میخواند، گویی برای روشن کردن این موضوع که ریوز و شرکت به اندازه ادای دین مستقیماً دزدی نمیکنند.) پس چرا یک فرنچایز درباره میمونهای هوشیار را به یک فیلم جنگی تبدیل کنیم که تکرار میشود. داستان های ویتنام؟ از نگاه کردن به تاریک ترین جنبه بشریت از دریچه یک فیلم پرفروش تابستانی چه چیزی می توان به دست آورد؟ پاسخ بسیار زیاد است.
پس از درگیریهای درونی آسیبزا که به عنوان محور اصلی «سپیده دم سیاره میمونها» عمل کرد، سزار (اندی سرکیس) و میمونهای دیگرش تقریباً افسانهای شدهاند، حیوانات جنگلی که سربازان با صدایی آرام دربارهشان صحبت میکنند. هیچکس دقیقاً نمیداند سزار کجاست یا برنامههایش چیست، اگرچه نسبتاً سریع متوجه میشویم که تمرکز اصلی او بقا است. جنبه روایی جالب این فیلمها این است که سزار اغلب به دنبال صلح است، اما انسانهایی که از اجازه همزیستی با گونهای که ممکن است برتر از آنها باشد، خودداری میکنند، دوباره به درگیری کشیده میشود. این دقیقاً همان چیزی است که زمانی اتفاق می افتد که شخصیتی که فقط با نام سرهنگ (وودی هارلسون) شناخته می شود به اردوگاه میمون ها حمله می کند و برخی از خانواده سزار را می کشد. اکنون میمون احساس انسانی دیگری را می آموزد که اغلب منجر به تراژدی می شود: انتقام.
اینکه چگونه «جنگ برای سیاره میمونها» از اینجا شکل میگیرد، نسبتاً ساده است، بهویژه برای ژانر غالباً مملو از داستان فیلم پرفروش تابستانی. یکی از عناصر بسیار درخشان فیلمنامه مارک بامبک و مت ریوز، دیدگاه اجباری آن است. به غیر از آن سکانس آغازین، ما تقریباً به طور کامل تنها با سزار میمانیم، زیرا او به همراه چند سیمیان دیگر و دختری لال که در طول راه پیدا میکنند و نام نوا (آمیاه میلر) را میدهند، به سمت پایگاه انسانی مرموز میرود. در وسط فیلم، «جنگ برای سیاره میمونها» یکی از بستگان فیلم جنگی را نیز به یاد میآورد، زیرا شبیه یک وسترن مدرن میشود، فیلمی جادهای درباره گروهی از قهرمانان که سوار به شهری میروند. پوشیده شدن توسط کت های سیاه باز هم، تمرکز قابل توجه است. دهها فیلم دیگر میتوانستند ما را بین کلنل و سزار به عقب و جلو ببرند. شناسایی با سزار بسیار قویتر و آسانتر است، زیرا ما با او در سفر هستیم و فقط چیزهایی را میدانیم که او میداند، اما فشار برای بازگرداندن ستاره انسانی قبل از علامت ساعت باید زیاد بوده باشد. ریوز بسیار باهوش است، کارگردان بزرگی که تصمیمات هوشمندانهای را با آخرین فیلم این مجموعه و فیلم «بگذار من وارد شوم» را که به طرز وحشتناکی دست کم گرفته شده بود، گرفت تا از آن اجتناب کند.
ریوز در اینجا در تمام عناصر تولید به طرز ماهرانه ای کار می کند، اما دو تصمیم هوشمندانه او ممکن است استخدام جفتی از افرادی باشد که در هیچ یک از تبلیغات نمی بینید، اما واقعاً کمک می کنند تا این فیلم به موفقیت قابل توجهی تبدیل شود. اولین فیلم، مایکل سرسین، فیلمبردار است که «جنگ» را با یک پالت رنگی غنی و طبیعی آغشته میکند که آنچه را که از فیلمهای پرفروش انتظار داریم، نادیده میگیرد. فیلمبردار تحسینشده فیلمهایی مانند «پرنده»، «قلب فرشته» و «هری پاتر و زندانی آزکابان» راهی برای تأکید بر دنیای طبیعی اطراف سزار و همراهانش در هر سکانسی پیدا میکند.
این فیلمی است که ذاتاً مملو از CGI است و با این حال تصاویری که وقتی به یاد میآورم به آنها فکر میکنم بر پایههای برف، آب، درختان و غیره ساخته شدهاند. دومی، آهنگساز بزرگ مایکل جیاکینو است که مسلماً بهترین کار را انجام میدهد. از دوران حرفهایاش در اینجا، با یادآوری فیلمهای جنگی و فیلمهای پرفروش دهههای ۷۰ و ۸۰ با ترکیبهایی که برای موفقیت کلی فیلم ضروری هستند. حجم خیرهکنندهای از «جنگ» بیصدا است – بیش از هر فیلم پرفروشی که به یاد میآورم – بنابراین موسیقی جیاکینو به اندازه ترکیببندیهای فیلمهای پیشصدا از نظر انتقال احساسات و حتی درگیری درونی اهمیت پیدا میکند. این فوق العاده است
بلاگ دانلود و نقد فیلم های روز دنیا
الهام نرجسی
نویسنده71
مقاله1400/09/29
تاریخ ایجاد