تاریخ ارسال : 1400/10/13
دیوید فینچر، کارگردان خوشفکر آمریکایی، تا حد زیادی به او اعتبار میدهد، اما یکی از ویژگیهایی که به اندازه کافی برای او اعتبار ندارد، بازیگوشی است.
دیوید فینچر، کارگردان خوشفکر آمریکایی، تا حد زیادی به او اعتبار میدهد، اما یکی از ویژگیهایی که به اندازه کافی برای او اعتبار ندارد، بازیگوشی است. با توجه به مضامین و موضوعات فیلم های او این به یک معنا قابل درک است. قاتلان زنجیره ای، کارآفرینان وسواسی، دستکاری کنندگان خود واقعیت: اینها و متافیزیک آنها چیزهای سنگینی هستند.
با این حال، در مورد دستکاری، در آخرین فیلم بلند فینچر، «دختر رفته» محصول 2014 عمیقاً و شدیداً به آن پرداخته شد - که به نوعی نوعی بازی است. همچنین میتوانیم تسلط فینچر بر زبان فیلم را بهعنوان شکلی از بازی ببینیم. فکر میکنم سازندهترین راه برای نگاه کردن به «مانک»، یک فیلم جدید درباره هالیوود در دهههای 1930 و 1940، و درباره فیلمنامهنویس یک اثر معروف و نمادین، این است که آن را بهعنوان بازیگوشترین اثر فینچر درک کنیم.
درست همانجا در ارائه است. فینچر و گروهش (فیلمبردار اریک مسرشمیت، تدوینگر کرک باکستر، ناظر صدا، رن کلایس، طراح تولید دونالد گراهام برت، و بسیاری دیگر) با ابزارهای سینمایی پیشرفته، عمدتاً در حوزه دیجیتال، کار میکنند. و با استفاده از این ابزارها، فینچر خود را به یک تصویر سیاه و سفید محدود می کند، و حتی دایره های کوچکی را در گوشه فریم ها قرار می دهد تا توهم تغییر حلقه های قدیمی را ایجاد کند. و با تمام این اوصاف، این قاب که از طریق آن نسخه او از دهه 1930 را می بینیم، یک قاب عریض است تا تقریباً مربعی، به شکلی که برای اولین بار توسط CinemaScope ارائه شد، قالب سلولوئیدی با گجت عریض که تا سال 1953 به مخاطبان معرفی نشد. سال سوژه عنوان این فیلم در سن 55 سالگی درگذشت. علاوه بر این، سیاه و سفید اینجا نه سیاه و سفید تند گرگ تولند است و نه سیاه و سفید سیاه و سفید استنلی کورتز تاریک. این اصلا نیترات سیاه و سفید نیست. این یک سیاه و سفید خامه ای و رویایی است و در بعضی مواقع تقریباً لینچی است.
بنابراین واضح است که «مانک»، که جک فینچر، روزنامهنگار/مقالهنویس فینچر را به عنوان فیلمنامهنویس میداند (اگرچه یکی از تهیهکنندگان آن، اریک راث، که در سال 2008 فیلم «داستان عجیب بنجامین باتن» فینچر را نوشت، در فیلمنامهنویسی نقش داشت. مصاحبههای همراهان این فیلم به درستی) سعی نمیکند حس فیلمی را که ممکن است در دوران اوج ساخته شده باشد، از نو خلق کند، مانند آنچه بود، مردی که با نوشتن فیلمنامه پیشگام اورسن ولز در هالیوود در سال 1941 اعتبار مشترک دارد. همشهری کین."
پس داره چیکار میکنه؟
من با شما صادق خواهم بود: پس از دو بار مشاهده هنوز کاملاً مطمئن نیستم.
من میدانم که با نقش اولدمن در نقش اصلی و بازیگران مکمل فوقالعاده، فینچر سرگرمیای ساخته است که تحریکآمیز، تیزبینانه، بیرحمانه سرگرمکننده و از برخی جنبهها، به خصوص نزدیک به پایان، کمی خشمگینکننده است.
هرچه هست، «مانک» همانطور که بسیاری اعلام کردهاند، «نامهای عاشقانه» به هالیوود قدیمی یا خود فیلمها نیست، و من نمیتوانم بفهمم چرا کسی اینطور فکر میکند. پایتخت فیلم ایالات متحده که در اینجا به تصویر کشیده شده است، جایی است که تقریباً هیچ کس از کار خود خوشحال نیست یا به آن افتخار نمی کند. به جز شاید غول لوئیس بی. مایر، که لذتش ناشی از تهمت زدن اوست: صحبت از تماشاگر فیلم، مایر (با بازی آرلیس هاوارد بسیار متحرک، که نه فقط شبیه مایر، بلکه شبیه مایر به عنوان یک انسان مرد وحشی) ساخته شده است. اعلام می کند: «آنچه او خریده است هنوز متعلق به مردی است که آن را فروخته است. این جادوی واقعی فیلمها است و اجازه ندهید کسی به شما چیز دیگری بگوید.» او این را به هرمان و برادر کوچکتر جوزف (تام پلفری) میگوید در حالی که آنها با غول به یک سخنرانی میروند که در آن مایر عقبنشینی حقوق را به گروه کارمندان اعلام میکند. او به "خانواده" می گوید.
اما «مانک» نیز کاملاً یک قلم سمی نیست. شیوه معمول گفتمان سینمایی فینچر در صحنه ای که نویسنده و دوست منکیویچ، چارلز لدرر را به هالیوود معرفی می کند، قابل ستایش است: نمای نزدیک از تلگرام، در دست لدرر، حاوی دعوت مانکیویچ به تینسل تاون («میلیون ها فقط رقابت در اینجا ساخته می شوند. این همان چیزی است که مانکیویچ در واقع به بن هچت نوشت که برخلاف منک عملاً میلیونها دلار درآمد داشت). سپس عقربه پایین میرود و پسزمینه نقاشیشده روی غلتکها از راست به چپ در خیابان لات حرکت میکند. دوربین به سمت بالا حرکت می کند تا یک پوستر بزرگ را برای تولید فعلی پارامونت نشان دهد که روی دیوار صحنه صدا نقاشی شده است. در اینجا، هجوم بینفس کندوی تجارت و شاید هنر با تخیل و تخیل سینمایی ستودنی برانگیخته میشود.
در مورد شخصیت عنوان آن، نویسنده هرمان جی. مانکیویچ، روزنامهنگار نیویورکی و باهوشی که به دنبال ثروت بود و در هالیوود فروپاشید - تا زمانی که چشمانداز نویسنده یا همنویسندگی، چیزی که برخی ممکن است آن را فیلمنامه بزرگ آمریکایی بنامند ارائه شد. ضربه ای به رستگاری - «مانک» سقوط خود از فیض را شرح نمی دهد. همان لحظه او یک روح گمشده است.
چه با افتخار در هالیوود و چه بی شرف، او پیامبر نیست. در یک صحنه اولیه از مستی، او به همسرش که به او «سارا بیچاره» لقب گرفته است، اعلام می کند که «جادوگر شهر اوز» قرار است MGM را «غرق» کند. ریاست بر اتاق یک نویسنده پر از دیگراناز انواع میز گرد آلگونکوین، Mankiewicz شرط بندی های عجیب و غریبی را روی ورق زدن سکه می گذارد، در حالی که برادر بیچاره جو سعی می کند با یک تن نگار که به نظر می رسد مستقیماً از یک کنسرت جانبی در یک نمایش بورلسک آمده است، روی گفتگو با یک تن نگار کار کند. منک و مردان شادش که برای ارائه داستانی به مدیر اجرایی استودیو، دیوید او. سلزنیک و کارگردان جوزف فون استرنبرگ احضار شدهاند، او را با یک نوع بداهه «فرانکنشتاین» ترول میکنند.
مانکیویچ، مرد و نویسنده، این را به یاد میآورد، و خیلی چیزهای دیگر را، در حالی که در یک مزرعه دورافتاده دراز میکشد و به یک زن انگلیسی با روحیه (لیلی کالینز) که در جنگ شوهر دارد، چیزی را که «کین» میشود، دیکته میکند. او، یک خانه دار آلمانی، و جان هاوسمن (سام تروتون)، ناظر تئاتر مرکوری، در طول فرآیند او نگهبانان نویسنده هستند و بخشی از ماموریت هاوسمن خشک نگه داشتن نویسنده الکلی است. برای این منظور، ما می آموزیم که اورسون ولز به Mankiewicz یک انبار خصوصی از آنچه که به نظر می رسد ویسکی است، اما در واقع Seconal است، هدیه داده است، تا در پایان یک روز کار مدیریت شود. این فیلم آشکارا یک اثر داستانی واقعی است که نمی توان به اندازه کافی بر آن تاکید کرد. اما در حالی که از ولز 24 ساله آن زمان به عنوان یک "Wunderkind" یاد می شود، این ایده که تخصص او در زمینه داروسازی گسترش یافته است، در این فیلم کشش به ویژه خودنمایی است.
هرمان در کارهایش پیچیدگی عجیبی از روابط را نیز به یاد می آورد. یکی با مایر، دیگری با غول رسانه ای ویلیام راندولف هرست (چارلز دنس، در طرحی پرانرژی از پوسیدگی ماژستریال) و معشوقه اش ماریون دیویس (با بازی آماندا سایفرید، تنها بازیگری که در تصویر می توان گفت که به او محبت می کند. یک نوع قدیمی هالیوود)، یک کمدین فیلم خوب که هرست می خواست به یک دیوای دراماتیک تبدیل شود. او این افراد قدرتمند را سرگرم میکند و با دیویس پیوندی ایجاد میکند که به صمیمیت تمایل دارد و هرگز کاملاً به آن دست نمییابد. او همچنین به یاد میآورد که چگونه مایر و هرست برای سرکوب کمپین فرمانداری آپتون سینکلر در سال 1934، نویسنده الهامبخشی که ایدهآلهای سوسیالیستی او سرمایهداران هالیوود را منزجر و ترسانده بود، توطئه کردند. جابهجایی بین این بقایای گذشته و تلاشهای خلاقانه مانکیویچ - که در نهایت از طریق جعبهای مشروب الکلی قاچاق به یک تکمیل الهامآمیز سرعت میدهند، و شامل قطعهای معروف در «کین» میشود که برجستهکنندهای است از آنچه که مانک بهعنوان بهترین خود میشناسد. کار - فیلم در جذاب ترین و معتبرترین حالت خود است. پیچکهای آن مضامینی از «محله چین» و «شامپو» را نشان میدهد، و همچنین پژواکهای جزئی از «همت» ویم وندرس دارد - داستان یک نویسنده کارآگاه که روی پرونده خودش کار میکند.
بلاگ دانلود و نقد فیلم های روز دنیا
الهام نرجسی
نویسنده71
مقاله1400/09/29
تاریخ ایجاد