فیلم علاءالدین

تاریخ ارسال : 1400/10/11

در لحظه ای خودآگاه از لایو اکشن جدید «علاءالدین»، شخصیتی طرحی از سه شخصیت دیگر را در دست دارد. این طرح یک طراحی خطی است که به سبک انیمیشن موفق سال 1992 علاءالدین، اساس فیلمی که در حال تماشای آن هستید، انجام شده است

در لحظه ای خودآگاه از لایو اکشن جدید «علاءالدین»، شخصیتی طرحی از سه شخصیت دیگر را در دست دارد. این طرح یک طراحی خطی است که به سبک انیمیشن موفق سال 1992 علاءالدین، اساس فیلمی که در حال تماشای آن هستید، انجام شده است. ساده، سرگرم کننده و مستقیم است، بیشتر به دلپذیر بودن اهمیت می دهد تا "واقعی" به نظر برسد. بازسازی - به کارگردانی گای ریچی، با ویل اسمیت که نقش رابین ویلیامز فقید را در نقش The Genie بر عهده می گیرد - این اولویت ها را تغییر می دهد. این بدان معنا نیست که هرگز سرگرم کننده نیست، زیرا گاهی اوقات اینطور است - فقط به این دلیل است که اغلب چوبی، تکه تکه، پر پیچ و خم و به طور کلی فاقد الهام است. این یک فیل رقصنده یک فیلم است. این چند حرکت مناسب دارد، اما هرگز آن را سبک روی پا نمی‌دانید.

فیلم نوشته جان آگوستماهی بزرگ») و بازنویسی ریچی، با موسیقی و آهنگ‌های آلن منکن (و هاوارد اشمن فقید) به‌علاوه چند آهنگ اصلی که قرار است فیلم را برای اسکار بهترین آهنگ اورجینال واجد شرایط کند. تصویری عالی از مشاهدات جاش رابی، که خلاصه‌ای از این دوره از ویژگی‌های دیزنی و انیمیشن‌های کامپیوتری است: «استفاده از CGI برای تبدیل فیلم‌های متحرک رسا به راه‌اندازی مجدد فوتورئال، مانند استفاده از یک عصای جادویی برای ساختن توستر است.

این «علاءالدین» هنوز هم داستان خنده‌دار-عاطفی-الهام‌بخش یک «موش خیابان» فقیر است که یک چراغ جادو و یک فرش جادویی در اختیار می‌گیرد، یک جن بزرگ آبی را احضار می‌کند و برای به دست آوردن قلب یک آدم دست به طرحی می‌زند. شاهزاده خانم و جلوی وزیر شرور را بگیرید تا پادشاهی را از پدر قهرمان بدزدد. حداقل دو مورد بالقوه خوب و تا حدودی اصلی وجود دارد که از این بازسازی خارج شده و خود را اثبات می کنند. یکی داستان این است که چگونه جن با علاءالدین (منا مسعود) پیوند می زند و تلاش می کند تا آزادی خود را بدون زیر پا گذاشتن هیچ قانون جن/استادی تضمین کند. مورد دیگر درباره پرنسس، یاسمین (نائومی اسکات) است، که نه تنها یک فمینیست با روحیه است که از پنهان کردن خود به عنوان یک دهقان و معاشرت با مردم عادی لذت می‌برد، بلکه به نظر می‌رسد اگر در جهت درست به آن سوق داده شود، آماده دموکراسی نمایندگی است. با این حال، هیچ یک از اینها مجاز نیستند برای مدت طولانی در کانون توجه قرار گیرند. و این مایه شرمساری است، زیرا برخی از متقاعد کننده ترین (اگرچه نه پردرآمدترین) بازسازی فیلم های انیمیشن انیمیشنی که اخیراً از استودیوهای دیزنی بیرون آمده اند، از عناوین کمی کمتر محبوب (مانند «جنگل») خارج شده اند. کتاب»، «اژدهای پیت» و «مالفیسنت»، که «زیبای خفته» را از دیدگاه جادوگر بازگو می‌کند) و آثاری خلق کردند که بیشتر شبیه قطعات همراه، حتی براندازی بودند تا بازسازی.

این به قدری برده‌وار به راه شکسته می‌چسبد که وقتی از آن خارج می‌شود، انگار کل فیلم برای لحظه‌ای از اسارت فرار کرده است، مثل جن از چراغش. ویل اسمیت تنها ستاره بزرگ بازیگران است، بنابراین احتمالاً اعطای دستگاه کادربندی به او اجتناب ناپذیر بود (او یک دریانورد است که داستان علاءالدین را برای دو فرزند خردسالش تعریف می کند). وقتی از او خواسته نمی‌شود که بیشتر خط‌ها، جوک‌ها و موقعیت‌های واقعاً خوب نسخه 1992 را بازسازی کند - که احتمالاً 70 درصد از زمان نمایش فیلم اوست - او مهر خودش را روی نقش می‌گذارد.

اما فرصت‌ها کمیاب هستند، بنابراین وقتی اسمیت از متن مقدس دور می‌شود - عمدتاً در لحظات احساسی، و صحنه‌های کمدی وابسته به دیالوگ که در آن ریچی استعداد خود را در شوخی‌های هوشمندانه نشان می‌دهد - لحظات به یک صحنه متمایز تبدیل نمی‌شوند. کارایی. آن‌ها به نوعی در آنجا معلق می‌مانند و احساس می‌کنند با دلیل وجودی فیلم، یعنی جذب مردم به سالن‌های سینما با این وعده که همان چیزی را که قبلاً می‌دانستند دوستش دارند، اما کمی متفاوت است، ببینند.

همبازی های اسمیت با همین مشکل مواجه می شوند. مسعود انرژی کمیک مرده‌ای دارد که هر زمان که مجبور نباشد به سادگی لحظات نمادین همتای متحرک خود را بازسازی کند، می‌درخشد. دیتو نائومی اسکات در نقش پرنسس یاسمین، که دارای وقار و منزلتی است و نمی‌تواند از شماره اصلی‌اش خودداری کند - "Speechless"، آهنگی درباره خاموش کردن زنان توسط پدرسالار، نوشته دو مرد، "La La Land" و پاسک و پل، آهنگسازان «ایوان هنسن عزیز» احساس می‌کند که مانند یک درب در فیلم غرق شده‌اند. (البته انگیزه ترانه بسیار ارگانیک تر است و شاید اگر فیلم بر اساس آن ساخته می شد و یا بهتر بگویم داستان را روی او متمرکز می کرد، صادقانه و قدرتمند بود تا فرصت طلبانه.) بازی مروان کنزاری در نقش وزیر خیانتکار. جعفر به طرز چشمگیری از فیلم اصلی فاصله می گیرد. کنزاری سعی می‌کند چیزی نزدیک‌تر به یک ضدقهرمان بسازد تا یک آدم بد سنتی، و اگرچه در نهایت بیشتر یک ریف یا حس است تا یک شخصیت‌پردازی قوی (نوشته او را ناامید می‌کند، همانطور که هر شخصیتی این کار را انجام می‌دهد)، او واقعاً در قسمت دوم ترسناک است. نیم. بچه های کوچک از او می ترسند.

از شماره آغازین «شب‌های عربی» تا «دوستی مثل من»، «یک دنیای جدید» و فراتر از آن، بیشتر سکانس‌های اصلی یکسان هستند، اگرچه چند چرخش تازه به‌ویژه در نیم ساعت گذشته پراکنده شده‌اند. . این «علاءالدین» دو ساعت و هشت استدقیقه، 37 دقیقه بیشتر از نسخه اصلی. این نیز بخشی از یک روند در فیلم‌های تئاتری است: شاید متوسط ​​زمان‌های طولانی و فزاینده فیلم‌های پرفروش جلوه‌های ویژه پاسخی به شکایت از گرانی بیش از حد بلیت‌ها باشد، که در واقع راهی برای گفتن این است که دستمزدهای واقعی از آن زمان تا کنون افزایش قابل توجهی نداشته است. اوایل دهه 1970: یک فیلم طولانی تر = "در ازای پول خود بیشتر به دست آورید" و بنابراین بردن بچه ها، شاید حتی خریدن چیزی در غرفه امتیاز را توجیه می کند.

ساخت فیلم به طرز ناامیدکننده‌ای پیاده‌روی است: برخی نماهای ردیابی طولانی که با CGI دوخته شده‌اند، برخی صحنه‌های تعقیب و گریز «خطرناک» که توسط CGI تقویت شده‌اند، تعدادی اعداد موزیکال با شترمرغ‌ها و فیل‌ها، میمون‌ها و شترها، و غیره، همه CGI، و جن اسمیت که دور قاب می‌چرخد. بالاتنه و شانه‌های پهن و تقویت‌شده‌اش با CGI که ​​می‌چرخد، می‌چرخد و می‌بافد در حالی که دنباله‌ای از درخشش‌های عجیب ارزان‌قیمت را دنبال می‌کند. گزارش‌های اولیه حاکی از آن بود که فیلم قرار است به اتهامات بیگانه‌هراسی و نژادپرستی علیه فیلم اصلی بپردازد، اما شواهد زیادی وجود ندارد که نشان دهد سازندگان فیلم واقعاً خود را با آن آزار می‌دهند.

این کاملاً ممکن است که هیچ کس با دیدن این فیلم احساس نکند که چیزی گم شده است. به نظر می‌رسد تماشاگرانی که من آن را در یک پیش‌نمایش مخفیانه با آن‌ها دیدم، اندکی از آن لذت می‌برند، اگرچه در چنین شرایطی نمی‌توان فهمید که واقعاً فیلم برنده آن‌ها بوده یا این واقعیت که بلیت‌ها رایگان بوده‌اند. جدای از چند مبادله رفاقت جوکی-کمدی بین علاءالدین و جن، اکثر بیت هایی که به نظر می رسد بهترین کار را دارند از نسخه اصلی وارد شده اند.

همانطور که اغلب در مورد بازسازی‌های اخیر دیزنی اتفاق می‌افتد، به نظر می‌رسد این یکی هم به همان تصور غلطی پایبند است که بقیه صنعت فیلم را تحت تأثیر قرار می‌دهد، به خصوص در مورد ماجراهای علمی تخیلی، روایت‌های ابرقهرمانی و افسانه‌ها: اینکه اگر انیمیشن باشد، یعنی یک «کارتون»، به نوعی یک «فیلم واقعی» نیست، و بنابراین ارزش احترام خودکاری که به گران‌ترین و پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی داده می‌شود، و برای افرادی که برای دیدن آن پول پرداخته‌اند اعتباربخش نیست. با توجه به اینکه این نوع فیلم‌ها چقدر به CGI وابسته هستند، همگی عجیب هستند، حتی وقتی می‌خواهند کوه‌ها و ساختمان‌ها و ببرها و طوطی‌های ساخته شده از یک و صفر را تا حد ممکن «واقعی» جلوه دهند. «علاءالدین» در نهایت واقعی‌تر از «جنگ ستارگان - اپیزود اول: تهدید شبح» نیست، که 20 سال قبل از آن اکران شد و تصاویر رایانه‌ای نسبتاً ناقصی دارد.