روزی روزگاری در هالیوود

تاریخ ارسال : 1400/10/07

قسمت اعظم «روزی روزگاری» در آخر هفته فوریه 1969 اتفاق می‌افتد و ما را با دو بازیگر اصلی آن یعنی ریک دالتون (لئوناردو دی کاپریو) بازیگر تلویزیونی و بدلکار قدیمی و BFF کلیف بوث (برد پیت) آشنا می‌کند.

عنوان نهمین فیلم کوئنتین تارانتینو با عنوان «روزی روزگاری در هالیوود» برای یادآوری شاهکار سرجیو لئونه «روزی روزگاری در غرب» است. این اشاره ای به تأثیر ژانر وسترن بر آخرین اثر تارانتینو - هم از نظر ساختاری و هم در داستان واقعی - و نحوه بازی فیلم های مربوط به غرب قدیمی با تاریخ واقعی است. همانطور که وسترن غالباً از افراد و مکان‌های واقعی به عنوان الگو برای گفتن داستان‌های تخیلی استفاده می‌کند، تارانتینو نیز قصیده‌ای مرثیه‌ای از زمانی ساخته که فقط از طریق کتاب و فیلم تجربه کرده است. تارانتینو یک بار گفت: "وقتی مردم از من می پرسند که آیا به مدرسه فیلم رفته ام، به آنها می گویم "نه، من به فیلم رفتم." در هالیوود، فیلمی که فقط او می توانست ابداع کند. و با این حال این فیلمی نیست که طرفداران هاردکور «داستان عامه پسند» و «حرامزاده‌های بی‌شکوه» انتظارش را داشته باشند. گاهی اوقات غم انگیز است، به نظر می رسد تلاش برای گرفتن چیزی دور از دسترس می تواند در هم تنیده شود.

قسمت اعظم «روزی روزگاری» در آخر هفته فوریه 1969 اتفاق می‌افتد و ما را با دو بازیگر اصلی آن یعنی ریک دالتون (لئوناردو دی کاپریو) بازیگر تلویزیونی و بدلکار قدیمی و BFF کلیف بوث (برد پیت) آشنا می‌کند. ریک ستاره یک سریال وسترن پرطرفدار به نام «قانون فضل» بود، اما او در تلاش است تا سرنوشت بعدی را بیابد، به خوبی می‌داند که روزهای قهرمانی‌اش با دور شدن از هالیوود به پایان می‌رسد – و او توسط یک بازیگر بزرگ با بازی آل پاچینو تشویق می‌شود به ایتالیا برود تا کار خود را با وسترن های اسپاگتی از نو شروع کند. کلیف خیلی آرام‌تر است، از آن دسته آدم‌هایی که سگش را تقریباً به همان اندازه که ریک دوست دارد دوست دارد و معنایش را حتی برای شخصی مثل بروس لی (مایک مو) که در واقع در یکی از شلوغ‌ترین جمعیت‌های فیلم با او می‌جنگد، می‌گوید. -صحنه های دلنشین لی تنها یکی از نام‌های آشنا در فیلم است، زیرا تارانتینو جهان پیرامون آثار تخیلی خود را با چهره‌های مشهور واقعی از استیو مک‌کوئین (دامیان لوئیس) تا جیمز استیسی (تیموتی اولیفانت) پر می‌کند.

البته، همانطور که بیشتر مردم می‌دانند، چهره‌های واقعی زندگی که در کنار ریک دالتون زندگی می‌کنند، بحث‌برانگیزترین شخصیت‌ها هستند - رومن پولانسکی (رافال زاویروشا) و شارون تیت (مارگو رابی). قبلاً در مورد خط محدود رابی چیزهای زیادی نوشته شده است، و به این دلیل است که تارانتینو تیت را به اندازه یک فرد به عنوان یک ایده نمی‌بیند - نگاهی اجمالی به شادی خوش‌بینانه هالیوود. چه او در حال رقصیدن در یک مهمانی در عمارت پلی‌بوی باشد یا برای تماشای خود در یک نمایش عمومی «خدمه ویران»، تقریباً هر بار که روی صفحه ظاهر می‌شود، می‌درخشد، که مخالف تشویش فزاینده دالتون است. و تارانتینو می‌داند که نمایش ستاره‌ای که می‌دانیم در دنیای واقعی از بین می‌رود، حس مالیخولیا و ترس را به کل تولید می‌افزاید، حتی زمانی که به صراحت درباره شارون تیت یا هیپی‌هایی که در Spahn Ranch هستند خبری نباشد.

بخش عمده ای از فیلم تارانتینو به گونه ای طراحی شده است که تصویری رویایی از تجارت سینما و زندگی در هالیوود در اواخر دهه 60 باشد. ده ها عکس از کلیف که ریک را در اطراف شهر می راند، دریافت می کنیم، واقعاً فقط برای نشان دادن طراحی شگفت انگیز تولید، ماشین های کلاسیک و انتخاب های موسیقی در رادیو. رویکرد تارانتینو و رابرت ریچاردسون، فیلمبردار چیره دست، فوق‌العاده دقیق تنظیم شده است، و با این حال، فیلم هرگز به خاطر واقع‌گرایی، زیبایی‌شناسی رویایی را از دست نمی‌دهد – ما در حال تماشای فیلمی هستیم که نه آنقدر درباره یک دوره، که درباره فیلم‌های آن دوران. این محیطی است که زمانی از واقعیت حذف شده است و زمانی را از طریق شیوه ای که فرهنگ سلبریتی ها و فیلم ها آن را بیشتر از تاریخ نویسان تعریف کرده اند به تصویر می کشد. این یک فیلم جذاب است که فقط باید در آن زندگی کرد، با صحنه‌های دیالوگ طولانی که برخی از طرفداران QT می‌گویند فاقد پاپ و زیپ بازی‌انگیزترین کار او هستند، اما با صحنه‌های شخصیت‌محور او در چیزی مانند «جکی براون» هماهنگ‌تر هستند.

مهمتر از همه، «روزی روزگاری… در هالیوود» اولین فیلم تارانتینو است که احساس می‌کند محصول یک کارگردان مسن‌تر است. تارانتینو سال‌ها مشکل‌ساز هالیوود بود و در سنین پایین این صنعت را بازتعریف کرد، اما «OUATIH» نمی‌توانست توسط تارانتینوی دهه 90 ساخته شود (یا حداقل، فیلمی بسیار متفاوت و بسیار بدتر می‌بود. ). تارانتینو را می توان دید که در دالتون منعکس شده است، کسی که به گذشته خود نگاه می کند و به آینده اش فکر می کند، هنوز هم می تواند از این واقعیت که او در کنار کارگردان «بچه رزماری» زندگی می کند هیجان زده شود و همچنین از کتابی که در حال خواندن درباره یک کتاب می خواند. قهرمان محو شدن چون خودش را در آن می بیند.

دی کاپریو به قدری انتخاب عالی برای دالتون است که نمی توان شخص دیگری را در این نقش تصور کرد. او همیشه کاریزمای کلاسیک هالیوودی داشته است، اما دالتون را با ترکیبی تند و زننده از اشتیاق و خوش بینی محو شده که اغلب با افزایش سن به وجود می‌آید آغشته می‌کند – مطمئناً او عاشق زندگی‌اش و معاشرت با دوستش است، اما وقتی به آینده فکر می‌کند عصبی است و نمی‌داند که آیا او چیزی را برای همیشه از دست نداده است این یکی از بهترین اجراهای اوست، اگرچه او آرگ است پیت فوق‌العاده در صدر قرار می‌گیرد، که بخشی از کارگردان «حرام‌زاده‌ها» را دریافت می‌کند که به بینندگان یادآوری می‌کند که او چقدر می‌تواند در متریال مناسب فوق‌العاده باشد. او سال هاست که اینقدر بازیگوش و کاریزماتیک نبوده است.

بسیاری از مردم قرار است روی پایان «روزی روزگاری در هالیوود» تمرکز کنند. لحظه ای که می بینیم فیلم به آگوست 1969 رسیده است و شارون تیت بسیار باردار است، هر کسی که حتی اطلاعات گذرا از تاریخ داشته باشد می داند چه چیزی در راه است. یا حداقل آنها فکر می کنند که دارند. چند سکانس پایانی یکی از تفرقه‌انگیزترین صحنه‌های سال خواهد بود، و من هنوز در حال بررسی اثربخشی آنها در مغز منتقد خودم هستم. بدون اینکه چیزی خراب کنم، تصویر نهایی که از بالای شخصیت‌هایش گرفته شده، تسخیر شده‌ام، تقریباً انگار خود تارانتینو عروسک‌گردانی است که با خلاقیت‌هایش خداحافظی می‌کند، همه در دیدی از واقعیت مبهم و تخیلی وجود دارند. با این حال، خشونتی که قبل از آن وجود دارد، کل فیلم را تهدید می کند (و برای برخی افراد اراده خواهد کرد). اگرچه ممکن است این نکته باشد - نابودی رویای Tinseltown که این ترکیبی از شخصیت های خیالی و واقعی را به داستان های هالیوود بازگرداند.